یادباد ، آن روزگاران یادباد
«یادباد ، آن روزگاران یادباد »
این شعر تقدیم به متولّدین دهه های سی ، چهل ،پنجاه وشصت ؛ که اکنون خود ساخته ترین پدران ومادران این سرزمین هستند :
من پُرم ازخاطرات وقصّۀ های کودکی!
این که روباهی چگونه می فریبد زاغکی!
***
قصّۀ اُفتادنِ دندانِ شیری ازهُما!
لاک پشت وتکّه چوب وفکرهای اُردکی!
***
قصّۀ گاوحسن ، دارا وسارا و اِمین!
روزٍ بارانی ، کتابٍ خیسٍ کُبری طِفلکی!
***
تیله بازی درحیاط وکوچه وفرشِ اُتاق!
برسرِکبریت وسکه یاکه دربِ تَشتکی!
***
چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اُتاق!
مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی!
***
داستانِ نوک طلا با مخمل ومادربزرگ!
دردهی زیبا ، که زخمی گشته بچّه لَک لَکی!
***
هاچ زنبور عَسل ، نِل درفراق مادرش!
یادٍ دوران اوشین ونقطه های برفکی!
***
هشت سال ازدورۀ شیرین امّا تلخِ ما!
پر زآژیرِ خطر باحمله های موشکی!
***
تاکجاها می برد این خاطره امشب مرا!
کاش می رفتم به آن دورانِ خوبم ، دزدکی!
***
یادآن دوران همیشه بامن ودرقلب من!
من به یاد وخاطراتت زنده ام ، ای کودکی!
***
دفترٍ مشقِ دبستانم ببین!
پرزمُهرِ آفرین ، صدآفرین!
***
راستی آن دفترِ کاهی کجاست؟!
عکس حوض آبِ پُرماهی کجاست؟!
***
بازآیا ریزعلی ها زنده اند؟!
درحوادث جامه ازتن کنده اند؟!
کاش حالا خاله کوکب زنده بود!
عطرِ نانش خانه راآکنده بود!
***
ای معلّم خاطرویادت بخیر!
یادٍ درسِ آب بابایت بخیر!
***
هرکجاهستید ، هستی نوش تان!
کامیابی گرمیِ آغوشتان!
***
هم کلاس های سالِ کودکی!
دسته گل های زیاس ومیخکی!
***
بازِ از دل می کنم یادٍ شما!
یادِ قلبِ سادۀ شادِ شما!
***
آدمی سرزنده ازیاد است ، یاد!
رمزعمر آدمیزاد یاداست ،یاد!
***
شادتان می خواهم وشادم کنید!
همکلاس های من یادم کنید!